مذهبی, علمی و فرهنگی
مذهبی, علمی و فرهنگی

برای بزرگنمایی روی نگاره ها کلیک کنید

تصاویر ویژه  تصاویر ویژه

تصاویر ویژه  تصاویر ویژه

                  تصاویر ویژه

 مدیحه های حاج محمود کریمی به مناسبت ولادت حضرت عباس(ع):

نواهنگ 1   نواهنگ 2  نواهنگ 3


مقالات:


دو اکسیر از جام عباس علیه السلام

حضرت عباس

در این زمان که دشمنان اسلام و تشییع با تهدید ها و تطمیع های خود به دنبال ذلّت مسلمین جهان اسلام هستند، می طلبد که حضرت عباس علیه السلام را سرمشق قرار داده و همان گونه که او با بصیرت از کنار تطمیع ها گذشت و با شجاعت در مقابل تهدیدها ایستادگی نمود و لحظه ای از اطاعت از ولی امر خود غفلت نورزید و علی الدوام خیرخواه خدا و رسول و امام و جامعه بود، ما نیز به نمی از این یم دست بیابیم و با کمک تقوی و مطالعات پی گیر نسبت به مسائل روز و جهان ، بصیرت خود را افزایش دهیم.

بصیرت اکسیر کمیابی است که خداوند به خواص از اولیاء خود اعطا می کند، نفوذ بصیرت در اعماق جان عباس بن علی علیهما السلام، ترحّم ولی معصوم خدا را بر می انگیزد، تا جائیکه از امام صادق علیه السلام نقل شده که فرموده اند: «کان عمّنا عباس بن علی نافذَ البصیرة، صَلب الایمان، جاهد مع أبی عبدالله و أُبلِیَ بلاءً احسناً و مضی شهیداً» (1)

«عموی ما عباس بن علی دارای بصیرتی نافذ و ایمانی محکم بود، به همراه امام حسین علیه السلام مجاهده نمود و امتحانی نیکو پس داد و با شهادت از دنیا رفت».

و حضرت سجاد علیه السلام نیز می فرماید: «خداوند عموی ما عباس را رحمت نماید که برادرش را بر خود مقدم داشت و جان خویش را فدای حضرتش نمود به گونه ای که در یاری او دو دستش را قطع کردند و خدای سبحان در عوض آن دو بال به او عنایت فرمود که مانند جعفر بن ابیطالب در بهشت پرواز می کند و برای عباس در نزد خداوند در روز قیامت، منزلت و مقامی است که جمیع شهدا به آن غبطه می خورند» (2)

و در زیارتنامه حضرتش به نقل از امام صادق علیه السلام می خوانیم: «اشهد انک لم تَهِن و لم تنکل و انک مضیتَ علی بصیرة من أمرِک».(3)

شهادت می دهم که تو [در راه یاری برادرت] سست نشدی و عقب نشینی ننمودی و تو در حالی که دارای بصیرت بودی دنیا را ترک نمودی [و با گمراهی از دنیا نرفتی].

ویژگی دیگر عباس علیه السلام ایثار بود که در حدیث حضرت سجاد علیه السلام بدان اشارت رفت، برادر خود را بر خود برگزید و جان خود را فدای وی کرد و خود را قبل از وی در معرض شهادت قرار داد.

ولی در این میان مهم ترین ویژگی عباس علیه السلام که در زیارتنامه های مأثورة و احادیث به آن اشاره شده و با همان ویژگی بصیرت ارتباط کامل دارد، پیروی از ولی زمان و اطاعت از ولی امر است. عباس علیه السلام سر باز نزدن از فرامین و نصیحت و خیرخواهی نسبت به امام خود را چنان در خود استوار کرده بود که امام صادق علیه السلام به ما دستور می دهد که هنگام زیارت عباس علیه السلام قرائت کنیم:

«أشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة لخلف النبی صلی الله علیه و آله...» (4)

{در احادیث وارد شده است که یکی از توصیه های پیامبر صلی الله علیه واله که امت توان انجام آن را ندارند مواسات است، مواسات یعنی: هر آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و هر چه را برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم }

شهادت می دهم که تو تسلیم حسین علیه السلام بودی و او را تصدیق نمودی و به او وفا دار ماندی و خیرخواه او بودی .

و باز در ادامه: « السلام علیک أیها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لأمیرالمومنین و الحسن و الحسین ... أشهد أنک مضیت علی ما مضی علیه البدریون المجاهدون فی سبیل الله الناصحون له فی جهاد أعدائه المبالغون فی نصرة أولیائه فجزاک الله افضل الجزاء ... ممن و فی بیعته و استجاب له دعوته و اطاع ولاة أمره و أشهد انک قد بالغت فی النصیحة».(5)

سلام بر تو ای بنده صالح خدا که مطیع فرامین خدا و رسول و امیرالمومنین و حسن و حسین علیهم السلام بودی ... شهادت می دهم که راه تو همان راه شهدای بدر است، همان کسانی که در راه خدا جهاد کردند و خیرخواه دین خدا بودند و در یاری اولیاء خدا تمام توان خود را بذل نمودند.... پس خداوند بهترین جزا را به تو عطا نماید، عطای کسی که به بیعت خود وفا نموده و دعوت خدا را [که همان دعوت حسین مظلوم است] اجابت نموده و از والیان امور اطاعت نموده است.

اگر بخواهیم اوصاف و ویژگی های حضرت عباس علیه السلام را فهرست نماییم، خصوصاً آن ویژگی هایی که در کلمات معصومین علیهم السلام ذکر شده، می توان گفت:

بصیرت، مواسات، اطاعت، ایثار، شجاعت، وفا، نصیحت، عبودیت، صالح بودن، مجاهده، تسلیم، تصدیق و...

حضرت محمد

 

در بین این اوصاف دو صفت از درخشندگی خاصی برخوردارند، یکی بصیرت و دیگری مواسات چرا که در احادیث وارد شده است که یکی از توصیه های پیامبر صلی الله علیه واله که امت توان انجام آن را ندارند مواسات است،مواسات یعنی: هر آنچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم و هر چه را برای خود نمی پسندیم برای دیگران هم نپسندیم یا به عبارت دیگر که در احادیث نیز بدان اشاره رفته است: هر نعمتی را که خداوند ما را از آن بهره مند نموده است، دیگران را از آن بهره مند نماییم، چنانچه در صلوات شعبانیه می خوانیم:

«و ارزقنی مواساة من قتّرتَ علیه من رزقک» یعنی خدایا تقسیم بهره مندی های زندگی را با کسانی که روزی را به آن ها تنگ گرفته ای به من روزی نما.

شاید آن عمل معروف حضرت ابوالفضل علیه السلام - که هنگام وارد شدن به فرات، خود از آب ننوشید تا کودکان حسین علیه السلام آب بنوشند و کف آب را دوباره به فرات برگرداند- نیز، ناشی از همین صفت مواسات باشد.

البته کلمه مواسات از ریشه أسوه است و می تواند به معنی أسوه قرار دادن نیز باشد، پس وقتی در زیارت حضرتش به نقل شیخ مفید (ره) می خوانیم: « فنِعم الاخ المواسی» (6)، یعنیتو بهترین برادری بودی که برادر خود را به بهترین وجه أسوه و الگوی خود قرار دادی.

{در زمان حاضر نیز امت اسلامی، به شدت احتیاج به الگو پذیری و مواسات نسبت به عباس بن علی علیهماالسلام دارد، هم در زمینه مواسات به معنی یاری کردن و هم در زمینه بصیرت!}

در مورد بصیرت نیز حرف بسیار است که در این مختصر نمی گنجد لکن همین قدر بدانیم که طبق فرمایش معروف نهج البلاغة، کسی که از صفت بصیرت و صبر برخوردار باشد، شایستگی فرمانروایی أمت اسلامی را داراست «و لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصّبر».(7)

و شاید آن فعل معروف اباالفضل علیه السلام که درخواست و پیشنهاد شمر ملعون را رد نمود و برادران خود را قبل از خود به میدان فرستاد نیز، ناشی از همین صفت بصیرت باشد که در احدی از انسان ها یافت می شود.

در زمان حاضر نیز امت اسلامی، به شدت احتیاج به الگو پذیری و مواسات نسبت به عباس بن علی علیهماالسلام دارد، هم در زمینه مواسات به معنی یاری کردن و هم در زمینه بصیرت!

آری در این زمان که دشمنان اسلام و تشییع با تهدید ها و تطمیع های خود به دنبال ذلّت مسلمین جهان اسلام هستند، می طلبد که حضرت عباس علیه السلام را سرمشق قرار داده و همان گونه که او با بصیرت از کنار تطمیع ها گذشت و با شجاعت در مقابل تهدیدها ایستادگی نمود و لحظه ای از اطاعت از ولی امر خود غفلت نورزید و علی الدوام خیرخواه خدا و رسول و امام و جامعه بود، ما نیز به نمی از این یم دست بیابیم و با کمک تقوی و مطالعات پی گیر نسبت به مسائل روز و جهان ، بصیرت خود را افزایش دهیم تا مبادا در هنگام نیاز، پشتیبان ولی امر خود نباشیم، که بفرموده اهل بیت علیهم السلام همان فقیه جامع الشرایط است، و از نصیحت و خیرخواهی نسبت به حکومت اسلامی کوتاهی نورزیم!

 

پی نوشت :

1- عمدة الطالب، ج 5، ص 4.

2- نفس المهموم، ترجمه شعرانی، طبع هجرت، ص 285.

3- مفاتیح نوین، ص 388.

4- همان، ص 386.

5- همان، ص 387.

6- همان، ص 389.

7- نهج البلاغة، دشتی، ص232.

منبع:بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


 

 

 

براستی تصویری که ازحضرت قمر بنی هاشم علیه السلام در ذهن خود داریم چقدر گویای آن شخصیت عظیم القدر است؟ واقعا عنصر محوری آن وجود نورانی چه چیزی بوده است که وفاداری بی نظیر آن شخصیت، و ایثار و صبر ایشان همگی از آن برخاسته اند؟ ما باید دارای معرفتی درست و گویا از آن موجود ارجمند بوده باشیم تا بتوانیم از آن الگو بگیریم. البته ما حقیقتا معترف به عجز و ناتوانی خود در شناخت حضرت عباس بن علی بن ابیطالب علیهماالسلام هستیم ولی تا جایی که دانش و توان اندکمان اجازه می دهد باید به وظیفه ی خودعمل کنیم.

مۆلف ارجمند کتاب "مفاتیح الجنان" ، در قسمت زیارت حضرت عباس علیه السلام ، زیارتی را از حضرت امام صادق علیه السلام نقل می کنند که در مورد آن می فرمایند دارای سندی معتبر است. همچنین علامه ی مجاهد آیت امینی – قدس سره – صاحب کتاب گرانسنگ "الغدیر" در حواشی خود بر کتاب کامل الزیارات سند این زیارت را معتبر دانسته اند. (1)

در آغاز قسمت دوم این زیارتنامه خطاب به حضرت عرض می کنیم:

«السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله و لرسوله و لامیرالمۆمنین و الحسن و الحسین علیهم السلام . السلام علیک و رحمة الله و برکاته و رضوانه و علی روحک و بدنک.»

به وضوح مشاهده می شود که حضرت با صفت "عبد صالح" و "مطیع" خداوند تبارک و تعالی و رسول او و امیرالمۆمنین و امام حسن و امام حسین – صلوات الله علیهم – مخاطب واقع می شوند. گویا چنین است که علت این سلام و رحمت و برکات و رضوان خداوند سبحان همین عبد صالح و مطیع بودن است.

{وقتی "صالح" صفت عبد قرار می گیرد، محشری از فضائل و کمالات الهی در وجود مبارک صاحب این عنوان برپا می شود و آن وجود نورانی به مرحله ی عصمت بار می یابد }

جالبست در فراز نخستین این زیارتنامه عرض می کنیم:

«سلام الله و سلام ملائکته المقربین و انبیائه المرسلین و عباده الصالحین و جمیع الشهداء و الصدیقین و الزاکیات الطیبات فیما یغتدی و تروح علیک یابن امیرالمۆمنین اشهد لک بالتسلیم و التصدیق و الوفاء و النصیحة النبی المرسل و السبط المنتخب و الدلیل العالم ...». (2)

مترجم کتاب "کامل الزیارات" که مأخذ اصلی این زیارت می باشد در ترجمه این فراز می نویسد:

"سلام خداوند و سلام فرشتگان مقرب و پیغمبران صاحب رسالت و بندگان صالحش و همه شهیدان و کسانیکه پیوسته راستگو هستند و نیز درود های پاک و پاکیزه در هر بامداد و پسین بر تو باد ای پسر امیرالمۆمنین گواهی می دهم که تو در برابر فرزند نبی مرسل و نواده ی برگزیده و راهنمای دانا و .... تسلیم بوده و او را تصدیق نموده و نسبت به او وفادارو خیرخواه بودی ...".

شاید بتوان گفت این قسمت از زیارت به منزله ی شرح و تفسیری بر قسمت دوم آنست که ما در آغاز نقل نمودیم. یعنی آن تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی همه در باطن اطاعت و اطاعت اولیای حقیقی خداوند متعال همه در عبودیت ریشه دارد. به عبارت ساده تر آدمی چون عبد خداوند تبارک و تعالی می باشد باید آنکس را که او می خواهد اطاعت کند و آنکس را که او نمی خواهد اطاعت نکند. حال هر قدر آدمی عبدتر باشد، مطیع تر است و هر چند اطاعتش عمیق تر و بیشتر باشد تصدیق و اعتقاد، وفاداری و خیرخواهی او نسبت به برگزیده ی الهی بیشتر می شود.

خلاصه آنکه آنچه محوریترین عنصر وجود مبارک حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام و همه ی برگزیدگان الهی را تشکیل می دهد همان عبد صالح بودن است. ولی "عبدصالح" کیست؟ تعریف و تشریح "عبدصالح" مجال بسیار وسیعی نیاز دارد که ما از آن محرومیم. ولی کمی این مطلب را روشن می کنیم.

حضرت عباس

 

از کلمات بعضی بزرگان (3) اینطور به دست می آید که عبد یعنی آن کسی که در نهایت خضوع و خاکساری در مقابل خداوند سبحان می باشد که این حالت توأم با اطاعت و فرمانبرداری کامل از خداوند متعال می باشد. شاید جالب باشد که همه ما هر روز و هر شب همین درجه و مقام "عبد بودن" را از خداوند سبحان درخواست می کنیم. چرا؟ چون حداقل ده مرتبه به خداوند متعال عرض می کنیم: «اهدنا الصراط المستقیم»؛ ما را به راه راست هدایت فرما. و حال آنکه این صراط مستقیم همان عبودیت است. زیرا قرآن کریم در سوره ی مبارکه ی یس آیه 61 -60 می فرمایند:

«الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین – و ان اعبدونی هذا صراط مستقیم»، ترجمه این آیات طبق ترجمه ی آقای آیتی چنین است:

ای فرزندان آدم آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید زیرا دشمن آشکار شماست – و مرا بپرستید که راه راست اینست.

آری حضرت عباس بن علی علیهماالسلام دارای چنین درجه ایست. او در انتهای صراط مستقیم است و چون در نهایت عبودیت است نسبت به خلیفه خدا و سبط خاتم الانبیاء حضرت امام حسین علیه السلام آخرین درجه از کاری را که خداوند تبارک و تعالی از بندگان خواسته و به آن فرمان داده است یعنی پذیرش و تسلیم و خیرخواهی و وفاداری نسبت به امام زمان خویش، به انجام می رساند.

مناسب است جهت تحکیم و تبیین این حقیقت که محوریترین عنصر وجود نورانی حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام، عبودیت و اطاعت آن حضرت می باشد، چند روایت تقدیم کنیم.

طبق نقل صاحب "غررالحکم" امیرالمۆمنین علیه السلام می فرمایند:

«غایة العبادة الطاعة» ، «جمال العبد الطاعة» ، «جوار الله مبذول لمن اطاعه و تجنب مخالفته» ، «علیک بطاعة الله سبحانه فان طاعة الله فاضلة علی کل شیء» ، «لیس علی وجه الارض اکرم علی الله سبحانه من النفس المطیعة لامره» ، «درک الخیرات بلزوم الطاعات» ، «من اطاع الله اجتباه» ، «بالطاعة یکون الفوز» .

{آنچه محوریترین عنصر وجود مبارک حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام و همه ی برگزیدگان الهی را تشکیل می دهد همان عبد صالح بودن است }

ترجمه گونه ای از این روایات کوتاه و راهگشا و راهنما چنین است:

"نهایت بندگی فرمانبرداری است" ، "زیبایی بنده، سرسپردگی است" ، "همسایگی [اشاره به علوّ مقام انسان] در اختیار کسی است که او را اطاعت کند و از مخالفتش دوری گزیند" ، "اطاعت خدای سبحان برای تو ضروری است. چرا که طاعت خداوند بر هر چیزی برتری دارد" ، "بر روی زمین کسی گرامی تر در نزد خدای سبحان از آن کس که مطیع امر اوست وجود ندارد" ، "رسیدن به خیرات بوسیله ی التزام به طاعت رخ می دهد" ، "آنکس که اطاعت خدا کند، خداوند او را برمی گزیند" ، "رستگاری فقط با طاعت، به دست می آید".

اینها همه گوشه ای از تبیین مقام بسیار ارجمند حضرت عباس علیه السلام بود.

خوب است که اشاره ای خیلی گذرا به "صالح" نیز داشته باشیم. بعضی بزرگان در تبیین "عمل صالح" قریب به این مضمون فرموده اند (4):

مرحله ی عالیقدر و عظیم و بسیار بلندی است که دارای آثار بسیاری می باشد. حال می توان گفت: وقتی "صالح" صفت عبد قرار می گیرد، محشری از فضائل و کمالات الهی در وجود مبارک صاحب این عنوان برپا می شود و آن وجود نورانی به مرحله ی عصمت بار می یابد. شاید به همین علت است که در فرازهای میان زیارتنامه ی حضرت عباس – صلوات الله علیه – عرض می کنیم:

"قلبی مسلم لکم و انا لکم تابع و نصرتی لکم معدة"

که معنایی تقریبا اینچنین دارد: قلبم تسلیم شماست و من پیرو شما بوده و کمک و یاریم برایتان آماده است.

روشن است که این جملات را فقط نسبت به معصوم می توان عرض نمود. در فضایل حضرت قمر بنی هاشم – سلام الله علیه – سخن بسیار است و عقل نگارنده قاصر. از درگاه حق تعالی توفیق اقتدا به حضرتش را خاضعانه و عاجزانه مسئلت می کنیم.

 

پی نوشت:

1- ترجمه کامل الزیارات، طبع جامعه مدرسین، ص558 و 489.

2- همان، ص558.

3- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج8، ص12.

4- التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج6، ص267.

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


 

خوشه ‌چین خرمن حقایق ولایت

حضرت عباس

زمین مدینه، با نیم‌نگاه خورشید، روشنایی می‌گرفت و تابش طلایی آفتاب، جمعه،چهارمین روز شعبان سال 26 هجری را نوری دیگر می‌بخشید. بلور دل‌های شیفتگان امیرالمۆمنین علی علیه السلام، لبریز از شور و عشق می‌شد و کوچه‌های بنی‌هاشم، آغوش خود را به روی زائران خانه حضرت می‌گشود. چهره علاقه مندانِ اهل بیت علیهم السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و برای دیدار نورسیده مولای خویش، بر یکدیگر پیشی می گرفتند. «ماه» تازه در مدینه طلوع کرده بود. شور و هلهله، خانه علی علیه السلام و فاطمه کلابیه را فراگرفته بود. ام‌البنین، قنداقه عزیز خود را تقدیم علی علیه السلام کرد. امام، فرزند دلبند خود را به سینه چسبانید. بُهت و حیرت، نگاه اطرافیان را ربود و همگان از پیوند «مهر» و «ماه»، لب به تبریک گشودند. 

چون نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید طفل فرونشست، امام علیه السلام با واژه‌ای مهرآفرین و روح‌افزا، نام فرزند خود را بیان فرمود: «عباس»؛ یعنی شیر بیشه شجاعت و قهرمان میدان نبرد. (1)

در محضر ولیّ

عباس علیه السلام، در خانه‌ای ولادت یافت که بر خاک قرار داشت؛ ولی از افلاک برتری یافته بود؛ خانه ‌ای که فرشتگان با خضوع و خشوع در آن فرود می‌آمدند؛ محلّ نزول اسرار هدایت بود و آغوش مهربان آن، پناهگاه هر پناهنده و امید هر امیدوار به شمار می‌رفت. عباس در کودکی، زورق ‌نشین دریای بی‌کرانه معرفت بود و چون ماه تابان، از خورشید وجود پدر نور می‌گرفت. با فِراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشه ‌چین خرمن حقایق ولایت بود و از بلندای بینش امام، بهره‌های بسیار می‌برد. علی علیه السلام، عباس را به کشاورزی، تقویت روح و جسم، تیراندازی و شمشیرزنی تعلیم و عادت داده بود. این عباس است که گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغ ‌داری در نخلستان‌هاست و زمانی احادیث و برنامه ‌های اسلامی در مسجد به دیگران می‌آموزد و گاهی به تهی دستان و بینوایان کمک می‌کند. (2)

 

دریای ادب

یکی از ارزش‌های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی در برابر افرادی است که در مقایسه با انسان دارای برتری باشند. علی علیه السلام در ضمن سفارش به فرزندش امام حسن علیه السلام در فراگیری ادب فرمود:

{این عباس است که گاهی در کنار پدر مشغول کشاورزی و باغ ‌داری در نخلستان‌هاست و زمانی احادیث و برنامه ‌های اسلامی در مسجد به دیگران می‌آموزد و گاهی به تهی دستان و بینوایان کمک می‌کند }

«یا بُنَیَّ! اَلْاَدَبُ لِقاحُ‌العَقلِ، وَ ذَکاءُ‌القَلبِ و عُنوانُ‌الفَضلِ؛ پسرم! ادب، بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرفصل فضیلت و ارزش است.»(3) و نیز فرمود: «لا میراثَ کَالأَدَبِ؛ هیچ ارثی ارزشمندتر از ادب نیست». (4)

حضرت عباس علیه السلام نیز از همین مکتب درخشان، درس ادب آموخته بود.

روایت شده که عباس علیه السلام ، بی‌اجازه در کنار امام حسین علیه السلام نمی‌نشست و اگر پس از اجازه می‌نشست، مانند عبد خاضع، دوزانو در برابر مولایش می‌نشست. (5) عباس علیه السلام همچون برده‌ای حلقه به گوش در برابر امام بود. (6)

عباس علیه السلام، هرگز امام زمان خوبش را برادر نمی‌گفت؛ بلکه همواره به امام حسین علیه السلام می‌فرمود: سیدی و مولای؛ یا اباعبدالله؛ یابن رسول‌الله؛ جز در مورد آخرین ساعت عمر، در لحظه شهادت، که صدا زد، «برادر، برادرت را دریاب». (7)

هنگام ظهور برترین ادب و احترام قمر بنی‌هاشم، هنگام ورود او به شریعه بود. لحظه‌ای که دست در آب فروبرد تا کام تشنه خود را جرعه‌ای بنوشاند، ناگاه یاد عطش مولای خود نمود و بی‌درنگ آب از دست خود فروریخت و تشنه از شریعه خارج شد. (8)

من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان می‌آیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمی‌ترسم

شجاعت

رَجَزخوانی مسلمانان جنگ‌آور در میدان جنگ، شعار انقلابی آنها بود که هنگام ستیز، به شیوه حماسی می‌خواندند. عباس علیه السلام در میدان نبرد، رجزهایی خواند که هر بخشی از آنها، بیانگر عالی‌ترین درس‌های شجاعت، ایثار، همت بلند، وفاداری و اخلاص است. اینک به ترجمه برخی از این موارد اشاره می‌شود:

«من از مرگ در آن هنگام که فریاد برآورد، باک و هراسی ندارم تا آنکه پیکر من در میان دلاورمردان به خاک افتد. جان من نگهبان و فدای جان پاک مصطفی، پیامبر است. منم عباس که با مشک برای سیراب کردن تشنگان می‌آیم و از مرگ در درگیری با دشمن نمی‌ترسم».

حضرت عباس

 

«سوگند به خدا اگر دست راستم را قطع نمودید، باز به جنگ خود ادامه می‌دهم و تا آخرین نفس از دینم دفاع می‌کنم و نیز امامی را که به راستی به ‌یقین رسیده، و نوه پیامبرِ پاک‌ و امین است، یاری می‌نمایم».

«مرگ در پرتو شمشیر، مایه بزرگواری و عظمت است. هرگاه پس از آن موجب سکونت در بهشت گردد برای دنیا و لذت‌های آن هرگز غصه و افسوس مخور و بدان که تنها در پیشگاه جدّ من، همه لغزش‌ها آمرزیده خواهد شد».(9)

 

ولایت‌مداری

حضرت ابوالفضل علیه السلام در گلستان سه امام پرورش یافته است: او در این میان، ولایت‌پذیری تمام‌عیار است. همه تلاش‌ها و موضع‌گیری‌های او در مسیر ولایت ظهور می‌یابد. اطاعت بی‌چون و چرای او از امام حسین علیه السلام یکی از آموزه‌های مکتب عاشوراست.

حضرت عباس علیه السلام روز عاشورا به برادران خود فرمود:

«امروز، روزی است که باید بهشت را برگزینیم و جانمان را فدای سید و امام خود سازیم. ای برادران! امروز در جان‌نثاری کوتاهی نکنید و چنین نپنداریدکه حسین علیه السلام برادرِ ماست و ما پسران یک پدر هستیم. نَه، چنین نیست. بلکه آن بزرگوار، امام، سید و پیشوای ما، و حجت خداوند عالمیان در روی زمین، همچنین فرزند حضرت فاطمه سلام الله علیها و نور دیده رسول خدا صلی الله علیه و آله است»

و هنگامی که امام حسین علیه السلام جان‌نثاری و فداکاری آن بزرگواران را نگریست، سخت گریست و به عباس علیه السلام فرمود: «ای برادر! خداوند به تو جزای خیر دهد». (10)

 

پی نوشت:

1) احمد لقمانی، سپهسالار عشق، مرکز تحقیقات اسلامی جانبازان، زمستان 76، چ 1، صص17 ـ 19. با تلخیصِ اندک.

2) محمد محمدی‌اشتهاردی، پرچم‌دار نینوا، انتشارات مسجد مقدس جمکران، 1378، چ 2، ص44.

3) ارشادالقلوب دیلمی، ص160.

4) نهج‌البلاغه، حکمت 54.

5) پرچمدار نینوا، ص43.

6) امیرحسین علیقلی، هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی حضرت ابوالفضل‌العباس، انتشارات عابد، چ 2، ص44.

7) همان.

8) سپهسالار عشق، ص101.

9) پرچمدار نینوا، 173 ـ 176.

10) هفتاد و دو درس زندگی از سیره عملی ابوالفضل‌العباس، ص34.

  

 

 

 

 

 


 

محوری ترین عنصر شخصیت قمر بنی هاشم

حضرت عباس

شرکت در مجالس جشن و سرور اهل بیت علیهم السلام و یا حضور در مجالس و محافل عزاداری و سوگ ایشان هر چند وظیفه و عملی به فضل الهی دارای ثواب است و هر چند که دارای حتی آثار دنیوی مهمی می باشد اما این همه ی آنچه بعهده ی ماست نمی باشد. آنچه شاید در رأس اهمیت قرار دارد و تکلیفی عمومی و همیشگی است اینست که ما باید از کردار و گفتار ایشان سرمشق بگیریم و خود را تا جائیکه واقعا مقدور است در همه شون هماهنگ و همراه با ایشان قرار بدهیم. یکی از آسیبهای این وظیفه، عدم معرفت درست می باشد.

 

منبع:بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


ارسال در تاريخ دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, توسط حسین شاه پوری